«ممکن است صبر مردم تمام شود»؛ این جمله و یا نمونههای مشابه آن در هفتههای اخیر بارها از زبان تریبون داران رسمی شنیده شده. جملهای که دو مخاطب دارد؛ بخش بی اعتقاد به پوشش و حجاب رسمی و دستگاه و ضابطان قضایی و نهادهای انتظامی. نقطه تمرکز این سخنان آن است که اگر پوشش عمومی بخشی از جامعه در چارچوب استانداردها و موازین مدنظر این تریبون داران کنترل نشود، بخش دیگری از جامعه به آن واکنش نشان داده و وارد عمل متقابل میشوند. نکته مهم این است که این حرف هم نه از منظر تحلیل و تفسیر رفتار گروههای مختلف اجتماعی بلکه از منظر تهدید یک گروه به هوادارای از طرف گروهی دیگر مطرح میشود.
مثلا در همین آخرین نماز جمعه تهران، محمد حسین ابوترابی فرد امام جمعه موقت پایتخت خواستار برخورد با کسانی شد که «توجه به عفاف و حجاب ندارند» و افزود: «این خواهران باید بدانند زنان و مردان اهل نماز جمعه دست از آنان برنمیدارند و دغدغه دارند.»
یا در نمونهای دیگر محمدهادی رحیمی صادق، مدیر حوزه علمیه استان تهران روز ۱۳ فروردین تاکید کرد: «ممکن است درمورد حجاب صبر مردم تمام شود و خودشان دست به اقداماتی بزنند.»
احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد هم در نمازجمعه روز ۱۲ اسفند این شهر خطاب به نمازگزاران گفته بود: «دیگر اقتدار امنیتی نظام نمیتواند درباره حجاب میدانداری کند و باید شما برادران و خواهران بایستید و با جریان کشف حجاب مقابله کنید.»
نمونههای مختلف این دست از اظهارنظرها خصوصا در ماههای اخیر آنقدر زیاد و حساسیت جامعه نسبت به آن آنقدر جدی شده که با یک جستجوی ساده میتوان دهها نمونه مشابه آن را یافت. سوال مهم درباره این توصیههای تهدید آمیز، یعنی ورود مردم به مساله مقابله با پوشش و حجاب بخشی از جامعه یک چیز است؛ اینکه «صبر مردم تمام میشود و دست به اقدام میزنند» یعنی چه؟
در واقع این سوالی است که خطبا و تریبون دارانی که در هفتهها و ماههای اخیر، هر روز با جدیت بیشتری درباره مقابله مردم با بدحجابی و بیحجابی صحبت میکنند باید به آن پاسخ دهند. این مقابله و اقدامی که از آن سخن گفته شده و بخشی از جامعه به وسیله آن تهدید میشوند، چه حد و مرزی دارد؟ چه میزان از خشونت کلامی و فیزیکی در آن وجود خواهد داشت؟ در صورت امتناع افراد بدون حجاب از تغییر پوشش خود در مقابل اقدام بخش دیندار شهروندان، قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟
به هر حال توصیههای تهدیدآمیز یاد شده توسط مراجعی مطرح شدهاند که هم دارای نفوذ حاکمیتی هستند، هم جایگاه ایدئولوژیک و مذهبی دارند و هم حرف آنها برای درصدی از جامعه نافذ و قابل پیروی است. بنابراین طبیعی است که آن بخش از جامعه تحت تاثیر این سخنان دست به اقدام عملی بزند و به مقابله با چیزی که پوشش غیرقانونی و غیرشرعی میداند بپردازد.
اما وقتی چارچوب و مصادیق معین حد و مرز این برخورد و مقابله مشخص نباشد چه خواهد شد؟ به عبارتی مبهم حرف زدن و کلی سخن گفتن در این موضوع چه نتیجه عملی در بر خواهد داشت؟
طبیعی است که بخش تعیین حد و مرز و چارچوب تقابل مورد اشاره و تهدید این سخنگویان به عهده خود شهروندان و تشخیص شخصی افراد واگذار میشود. چیزی که میتواند از یک سو دامنه خشونت و دو قطبیهای ویرانکننده در جامعه را تشدید کند و از سوی دیگر زمینه عدم پذیرش مسئولیت این خشونت و تعیین و حد و مرزها توسط تحریک کنندگان را فراهم آورد.
ماجرا ساده است؛ همین فیلم پاشیدن سطل ماست بر سر و روی دو زن در یک مغازه لبنیاتی را مرور کنید. کدام بخش از حامیان برخورد سخت با بد حجابی و بیحجابی مسئولیت آن را پذیرفتند؟ آن هم در حالی که همانها مکرر و مستمر در ماههای اخیر بخشی از جامعه را در خصوص ضرورت جدیت برخورد و تقابل با پوشش غیررسمی تهییج و تشویق کرده بودند.
در همین ماههای اخیر برخی از ائمه جمعه تاکید داشتند که مردم باید آتش به اختیار در این زمینه عمل کنند. قطعا حالا باید همانها به صورت شفاف بگویند این ماست پاشی چقدرعمل آتش به اختیاری است؟
اهمیت موضوع آنجاست که فردی که کنترل رفتار خود را چنین از دست داده و به سر روی زنان با آن وضعیت ماست میپاشد، اگر کمی بیشتر تحریک و عصبی شود شاید حتی اسیدپاشی هم بکند. آیا این استدلالی غیر منطقی است؟
جامعه ایران در موضوع حجاب به سمت یک دو قطبی شدید در حال حرکت است و به نظر نمیرسد که بخش تندرو حاکمیت از شکست پروژه گشت ارشاد و حوادث تلخ و خونبار بعد از فوت مهسا امینی درس عبرت گرفته باشند. چیزی که قابل پیشبینی است این است که مسیر کنونی و تهییج بدون ضابطه بخشی از جامعه برای اقدام علیه بدحجابی و بیحجابی میتواند نتایج فاجعه باری در پی داشته باشد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟